چگونه شخصیت قوی داشته باشیم؟
دوستی تعریف می کرد شبی در باغی با دوستان نشسته بودیم. یکی از هم نشینان پسر خردسالش را هم با خود آورده بود. در باب شخصیت قوی و نترسی شاه پسر سخن ها راند و برای اثبات ادعایش همانجا از او خواست به دل تاریکی بزند و از گوشه باغ چیزی بیاورد. ولی متاسفانه بچه به حکم انسان بودنش می ترسید و نمی خواست تن به این کار دهد. پدر نمی خواست ادعایش را نقض شده ببیند، پسر هم واقعا می ترسید. در نهایت هم نشینان که دلشان به حال بچه سوخته بود با پذیرش کامل ادعای این دوست، طفل بی نوا را از این ورطه نجات دادند.
یک اشتباه رایج در مورد شخصیت قوی
ابتدا لازم است یادآور شوم شخصیت قوی ربطی به کنترل و سرکوب احساسات ندارد. بنابراین اینکه مرد گریه نمی کند، نمی ترسد، یا سبزی پاک نمی کند، و یا دختر بلند نمی خندد و باید سنگین رنگین باشد اساسا ربطی به شخصیت قوی ندارد. اینها معیارهایی برای زندگی گذشته جامعه ای مثل ما بوده و امروزه دیگر کاربردی ندارد.
قوی بودن شخصیت یعنی چه؟
اگر بخواهیم قوی بودن را بصورت کوتاه تعریف کنیم تقریبا چنین چیزی خواهد بود:
پذیرش خود، دیگران و دنیا همانطور که هست و تلاش برای بهتر شدن
پذیرش گوناگونی و تفاوت ها
بیشتر مشکل برداشت قدیمی از شخصیت قوی این است که گوناگونی انسانی نادیده گرفته می شود و می خواهد همه را به یک الگوی مشخص تبدیل کند. مثلا اگر از همه پسرها انتظار داشته باشیم قهرمان و سردار جنگی شوند. خب اینجا تکلیف کسی که دوست دارد در جبهه رزمنده ها را بخنداند، پوتین شان را واکس بزند، غذا درست کند، پرستاری کند، برایشان آواز بخواند، ساز بزند، تبلیغ کند یا حتی لباسهایشان را بشوید چه می شود؟
پذیرش ناقص بودن انسان
همچنین پذیرش به معنای پذیرفتن طبیعت انسانی است. انسان جایز الخطا است و پر از ضعف. هر انسانی تقریبا تمام احساسات انسانی را در خود دارد. می ترسد، غمگین می شود، عصبانی می شود، حسادت می کند، افسوس میخورد و فهرست بالا بلندی از احساساتی که ما منفی می نامیم. ما بعنوان انسان به مجموعه احساسات مثبت و منفی نیاز داریم و هر کدام هم می تواند به ما کمک کند زنده بمانیم و زندگی کنیم.
پذیرش دنیا با تمام خوب و بد آن
همینطور انسان قوی پذیرفته است که دنیا و زندگی ترکیبی از خوشی و ناخوشی، سختی و راحتی، شادی و غم، داشتن و نداشتن و خلاصه خوب و بد است. او می داند که بر دنیای بیرون از خود کنترلی ندارد و بیشترین کاری که می تواند در مورد آن بکند نگران شدن است. بنابراین بجای تمرکز بر آنچه نمی تواند تغییر دهد (دنیای بیرون)، تمرکز خود را بر وجود خود می گذارد. می داند که دنیا همیشه به یک شکل نمی ماند و بعد از سختی راحتی است.
تلاش برای بهتر شدن
بعد از پذیرش تلاش برای بهتر شدن است. کسی شخصیت قوی دارد که در کنار پذیرش تمام کاستی های خود برای بهتر شدن هم تلاش می کند. بقول معروف ما نادان به دنیا می آییم ولی نادان ماندن انتخاب خود ماست.
ضعف شخصیت واقعی چیست؟ تفاوت بین ضعف غیر واقعی و واقعی
عمده مشکلات کسانی که شخصیت قوی ندارند بر می گردد به درک صحیح آنها از تفاوت ضعف واقعی و غیر واقعی. در واقع آنها ابتدا تفاوتها و گوناگونی انسانی را بعنوان ضعف حساب می کنند. بعد برای پوشیدن آن رنگارنگی دست به تلاشی می زنند که منجر به ضعف واقعی می شود.
کمی موضوع را با مثال توضیح می دهم که بهتر متوجه شوید.
وقتی گوناگونی انسانی ضعف شمرده می شود
گفتیم انسان ها کاملا گوناگون اند و هیچ دو انسانی شبیه به هم نیست. بنابراین ممکن است آنچه دیگری یا دیگران داشته باشند من نداشته باشم. این گوناگونی از ویژگی های بدنی مانند قد و رنگ پوست گرفته تا استعداد و نوع هوش هر فرد است. یکی بلند یکی کوتاه، یکی سفید یکی سیاه، یکی هوش ریاضی، دیگری هوش حرکتی مانند ورزش و رقص.
در مقابل هر ویژگی که نداریم ویژگی دیگری داریم. یا همان چیزی که نداریم و فکر می کنیم ضعف ما است می شود قدرت ما. حتما شما هم مثال ماهی در آب و گربه روی درخت را شنیده اید. هر کدام از اینها در زمینه ای قوی و در زمینه مقابل ضعف دارند. ولی قرار نیست گربه در آب شنا کند و ماهی از درخت بالا رود. حتی گاهی نقص های طبیعی هم می تواند برای ما نقطه قوت باشد. بنابراین برای پذیرش آنچه ضعف می پنداریم باید ببینیم دقیقا همان ضعف چه فرصتی برای ما ایجاد می کند و چه سودی می تواند برای ما داشته باشد. یا در مقابل آن چه نقطه قوتی داریم.
اگر کوتاه قدم، اگر دماغم فلان شکل است، اگر استعداد فلان رشته را ندارم، اگر آسیایی ام، اگر فلان نژادم … همه و همه می تواند برای ما نقطه قوت باشد. به شرطی که آنرا با آغوش باز بپذیریم.
نقاط ضعف واقعی
ولی وقتی تفاوت ها را نپذیرفته باشیم دست به کارهایی می زنیم که ضعف واقعی شخصیت شمرده می شود. یعنی صفاتی مانند دروغ، ریا، تظاهر، غیبت، چاپلوسی، توهین، تحقیر و غیره. وقتی با واقعیت وجودی خود اوکی باشیم نیازی نیست آنرا بپوشانیم. در نتیجه به سمت این رفتارها هم نمی رویم. اینها صفاتی کسب شدنی اند که ما با آن به دنیا نیامده ایم. همانطور که آن را کسب کرده ایم باید آنرا کنار بگذاریم.
به نظرم بیشتر مشکلات ضعف شخصیت به عزت نفس انسان بر می گردد. عزت نفس به زبان ساده یعنی اوکی بودن انسان با خود اش. اینکه چقدر چیزی که هستیم را بپذیریم و دوست داشته باشیم. بنابراین:
وقتی تظاهر می کنیم یعنی با آنچه هستیم راحت نیستیم.
وقتی حسادت و غیبت می کنیم، یعنی پذیرفته ایم آنها بهتر از ما هستند.
وقتی چاپلوسی می کنیم یعنی یکتابی خود را قبول نداریم.
یا وقتی از دیگران عصبانی می شویم یعنی طبیعت انسانی آنها را نپذیرفته ایم.
آیا لازم است برای داشتن شخصیت قوی نقاط ضعف خود را از بین ببریم؟
چنانکه گفتیم آنچه ما با آن به دنیا آمده ایم و جزیی از وجود متنوع و رنگارنگ انسانی ما است را نه تنها نباید تغییر دهیم، که باید با آغوش باز هم بپذیریم. اینها نه تنها ضعف ما نیستند که قوت ما هم به شمار می روند. در نظر بگیرید انبوه انسانهایی که از نعمت های بزرگی که ما داریم برخوردار نیستند ولی هزاران برابر یک انسان معمولی رشد کرده و قوی شده اند. فردی مانند هلن کلر که همزمان کر و لال و کور بود ولی نویسنده شد.
ولی نقاط ضعف رفتاری که ما در این دنیا کسب کرده ایم را حتما باید کم کنیم تا به شخصیت قوی برسیم. دروغ، ریا، تظاهر، بدگویی و غیره هرگز شخصیت ما را قوی نمی کند و برعکس خیلی هم ضعیف می کند.
شخصیت قوی چه ویژگیهایی دارد؟
-
خودش را همانطور که هست می پذیرد.
اگر تلاش می کنید قد، رنگ، وزن و زیبایی خود را تغییر دهید و شبیه دیگری شوید، متاسفانه خبر بدی برایتان دارم. و آن هم این است که شما خود را نپذیرفته اید. اگر آرزو دارید مانند هر کس دیگری باشید یا جای دیگری باشید یکتا بودن خود را نپذیرفته اید.
متاسفانه خیلی از انسانها بجای اینکه علایق و استعدادهای خود را پیدا کنند و بر آن سرمایه گذاری کنند، چشمشان به دیگران است. مانند ماهی می خواهند از درخت بالا روند. نتیجه هم که معلوم است چه می شود.
-
اشتباهش را می پذیرد، عذرخواهی می کند و برای جبران تلاش می کند.
کسی که انسان بودن خود را بپذیرد می داند که انسان اشتباه می کند و اشتباه جزیی از وجود انسان است. بنابراین بعد از اشتباه از خسارت دیدگان عذرخواهی می کند.
-
از ندانستن نمی ترسد.
اعتراف به نادانی خود در یک موضوع معیار مهمی در داشتن شخصیت قوی است. این را همه قبول دارند ولی در عمل خیلی کم رعایت می شود. کسی که سوال نمی کند یا خیلی کم سوال می کند از نادانی خود ترس دارد.
-
بخشش، بخشش، بخشش
کسی که جایز الخطایی انسان را پذیرفته علاوه بر پذیرش اشتباه خود، اشتباه دیگران را هم می بخشد. گذشت و بخشش رابطه مستقیمی با قوی بودن شخصیت انسان دارد. در مقابل کینه و دشمنی نشانه بارز شخصیت ضعیف است.
-
اعمال و رفتار را به شخصیت گره نمی زند.
انسان قوی می داند که هر کسی تحت شرایط مختلف ممکن است رفتار متفاوتی انجام دهد. بنابراین با دیدن یک رفتار از کسی بر او برچسب نمی زند. اگر کسی کار بدی کرد نمی گوید او انسان بدی است. می گوید آن عمل بد از او سر زد.
- از غر زدن پرهیز می کند.
انسان قوی دیگران و دنیا را همانطور که هست می پذیرد. بنابراین هیچوقت از مشکلات دیگران و دنیا گله نمی کند. چون در دایره کنترل او قرار ندارد.
-
مسئولیت کامل زندگی خود را می پذیرد.
شخصیت قوی برای ناکامی هایش دنبال مقصر نمی گردد. می داند که صد درصد مسئولیت زندگی و سعادت اش بر عهده خود اوست.
-
بر اساس ارزشهایش عمل می کند.
رفتار شما باید بر اساس ارزشهای خودتان باشد نه واکنش به محیط. اینکه دیگران چه رفتاری با شما می کنند نباید مبنای رفتار شما باشد. آنچه خودتان فکر میکنید درست را باید انجام دهید. اگر یک ارزش شما این است که توهین نکنید حتی در مقابل توهین دیگران هم نباید توهین کنید.
-
ویژگیهای طبیعی خود و دیگران را نه خوب می داند و نه بد.
آنچه در اختیار انسان نیست و با ان زاده شده است نه قابل تحسین است نه قابل انتقاد. بنابراین نه زیبایی و هوش خدادادی خود و دیگران را مایه مباهات می داند و نه ظاهر ناقص کسی را زشت می داند. هر انسانی را به صرف وجودش ارزشمند می داند نه چیز دیگری.
-
هیچ احساسی را بد نمی داند.
برای داشتن هیچ احساسی نه خجالت می کشد و نه مغرور می شود. از بروز احساسات خود شرم نمی کند و از ابراز احساسات دیگران هم قضاوتی نمی کند.
-
می ترسد ولی جلو می رود.
ترس یک احساس طبیعی انسان است و حتی قوی ها هم می ترسند. احساس دست ما نیست ولی رفتار بعد از آن چرا. کسی که دست به اقدام نمی زند قبول کرده که ضعیف است. ولی انسان قوی به ترس خود آگاه است ولی عقب نمی نشیند و دست به عمل می زند.
-
از درخت صبر میوه می چیند.
می داند اگر صبر کند و لذتها را عقب بیاندازد به لذتهای بزرگتری می رسد. این بزرگترین تمرین قوی کردن اراده است. از لذتهای کوچک و آنی بگذر تا به لذتهای بزرگتر ولی کمی دیرتر برسی.
-
حسن جویی می کند
انسان قوی حتی از خوبیهای دشمن و رقیب خود هم تعریف می کند.
-
انرژی خود را صرف منیت خود نمی کند.
کسی که واقعا قوی باشد برای اثبات خود به دیگران وقت و انرژی نمی گذارد. کار درست را انجام می دهد و قضاوت را به دیگران می سپارد.
این فهرست را بی نهایت می توان ادامه داد. من اینجا سعی کردم مهمترین را ذکر کنم. شما هم می توانید در کامنت ها به آن بیافزایید.
این مقاله بهبود من را هم از دست ندهید: چطور شخصیت جذابی داشته باشیم؟
دیدگاهتان را بنویسید