تاب آوری در شرايط سخت
يك اسكيمو هيچوقت تسلیم شرایط سخت بوران و سرما نمی شود و حتی در مورد آن گلایه هم نمیکند. براي خود ايگلو ميسازد، شكار ميكند و لباس گرم ميپوشد. او یاد گرفته است که تاب آوری خود را بالا ببرد. چون پذيرفته است اين بخشي از زندگي او است. بر روی کره خاکی جمعیت های بی شماری وجود دارد که مانند اسکیموها در زندگی خود با شرایط سخت و بحرانی دست و پنج نرم می کنند و به زندگی خود ادامه می دهند.
چرا به تاب آوری نیاز داریم؟
واقعیت زندگی در این ناحیه از دنیا
در چند سال اخیر بدلیل انواع و اقسام مشکلات و بحران های جامعه ما و البته جهانی (مانند شیوع بیماری کرونا) هیچ آموزشی به اندازه تاب آوری مورد نیاز نبوده است. اساسا زندگی در جایی مانند خاور میانه و کشور ما همواره با بحران همراه است. بطوریکه می توان گفت بحران بخش ثابتی از زندگی در این نقطه از جهان است. البته در کشورهای توسعه یافته هم بحران هایی مانند رکودهای اقتصادی دوره ای و بیکاری و حتی حملات تروریستی وجود دارد.
اصل بقای سختی در زندگی
در یک صد سال اخیر فیلسوفانی همچون فردریک نیچه، مارتین هایدگر و کارل پوپر به این نکته اذعان کرده اند که سختی و رنج قابل حذف از زندگی نیست. حتی اگر یک زندگی سراسر از رفاه و غرق در نعمت مانند بودا داشته باشیم باز هم برایمان رنج آور خواهد بود. نیچه معتقد بود لذت زندگی در گذر از رنج ها نهفته است. هایدگر اصلی به نام اصل بقای سختی دارد و پوپر هم معتقد زندگی سراسر حل مساله است. همه اینها مبین این نکته است که معنای زندگی در عبور از سختی ها و بحران ها است و نه یک زندگی آرام و بدون دغدغه.
به هر حال چه دوست داشته باشيم و چه نداشته باشيم بحران در زندگی هر کدام از ما بوجود می آید. همه بحران ها قابل پیشگیری یا فرار نیستند. ولی می توانیم تاب آوری در شرايط بحراني را ياد بگيريم تا همچنان عملکرد خود را در سطح مطلوب نگه داریم. می توانیم به جای نا امیدی و تسلیم شرایط شدن، مبارزه کنیم و از حوادث و بحران ها سربلند بیرون بیاییم.
در شرایط بحرانی چه اتفاقی برای ما می افتد؟
ما در شرايط بحراني به دليل رخ دادن اتفاقات سریع و تغييرات زياد، وخیم تر شدن اوضاع، نامعلوم بودن آينده و داغ شدن بازار شايعات:
- دچار ترس، اضطراب و عدم آرامش ميشويم،
- قادر به تصيمگيري نيستيم،
- كار و زندگي مان رو به وخامت ميرود،
- از پيگيري اهداف و برنامههايمان دست ميكشيم و
- احساس درماندگي ميكنيم
اين تجربهای طبيعي است و برای همه وجود دارد. ولي معمولا خودمان هم اين وضعيت را تشديد كرده و به آن دامن ميزنيم:
- در مورد شرايط اغراق می كنيم
- برچسبهاي غير قابل تحمل، وحشتناك و هولناك بر آن می گذاريم
- در اخبار و شايعات غرق می شویم
با این کار در اصل داريم مغزمان را تشويق ميكنيم كه اوضاع را بدتر از آنچه هست ببيند. اينكه از اول صبح تا قبل از خواب در حال خواندن، شنيدن و ديدن اخبار باشيم هم از كار و زندگي ميافتيم و هم خود را در هول و هراس مياندازيم. خيالتان راحت باشد مغز ما هرگز نميگذارد بيخبر بمانيم چون ماموريت دارد براي زنده نگه داشتن ما مرتب خطرها را شناسايي كرده و برايش برنامه بريزد. اخبار هم که پر از تهدید و خطر است. پس حداكثر يكبار در روز آنهم در هنگام خستگي پايان كار روزانه كافي است سري به اخبار بزنيم. قبل خواب و هنگام بیدار شدن هم اخبار ممنوع.
جهان نسبت به گذشته بهتر شده است!
معمولا افراد وقتی در مورد گذشته صحبت می کنند با نوعی حسرت از آن یاد می کنند. قدیم صفا و صمیمیت زیاد بود. زندگی ساده تر بود و از این حرفها. در عوض زندگی اکنون را پر از سختی، مشقت و بدبختی می دانند. دلیل این موضوع این است که مغز ما همواره سعی می کند خاطرات بد را حذف کرده و خوبها را نگه دارد. تقریبا هیچکدام از ما حاضر نیستیم در شرایط ده سال پیش هم زندگی کنیم چه برسد به پنجاه، صد، یا هزار سال پیش. برای امتحان گوشی هوشمند خود را کنار بگذارید و یک گوشی نوکیا قدیمی بدون اینترنت به دست بگیرید. ببینید می توانید دوری از گوشی هوشمند خود را تحمل کنید؟
به گواه آمار سازمان ملل زندگی در صد سال اخیر در همه زمينهها بهتر شده است. شاخصهایی مانند تغذیه، بهداشت، آموزش، امنیت، مرگ و میر کودکان همواره در حال بهتر شدن بوده است. چنانكه جمعيت دنيا از 2.5 ميليارد در سال 1950 اكنون به مرز 8 ميليارد رسيده است. در حال حاضر ما نسبت به تمام گذشته خود در بهترين شرايط از نظر کلیه شاخصهاي زندگي هستيم. نتیجه اینکه ما نسبت به تمام تاریخ زندگی بشر خوشبخت ترین به حساب می آییم. دانستن این موضوع به ما کمک می کند احساس رضایتمندی بیشتری در زندگی داشته باشیم و با انرژی بیشتری از شرایط بحران عبور کنیم.
تکنیکهایی برای بالا بردن تاب آوری در شرایط سخت
تغییر باور
دکتر مارتین سلیگمن بنیان گذار مکتب روانشناسی مثبت گرا در کتاب خوشبینی آموخته شده تفاوت آدمهای خوشبین و بدبین را در نوع تفسیر آنها از شرایط می داند. افراد بدبین اتفاقات بد را همیشگی و شرایط خوب را استثنا می دانند. در مقابل خوشبین ها معتقدند شرایط بد گذرا است. اگر مطمعن باشید که شرایط بحرانی موقتی است و قرار نیست همیشگی باشد تاب تحمل آن برای شما آسان تر می شود. ضمن اینکه برای بیرون رفتن از آن تلاش بیشتری می نمایید. برعکس اگر باور داشته باشید این شرایط همیشگی است و راه فراری از آن ندارید در مقابل آن سر تسلیم فرود می آورید. سلیگمن این حالت درماندگی آموخته شده می نامد.
با تمرکز بر امور قابل کنترل تاب آوری بیشتر می شود
يعني تمركز خود را از اموري كه در كنترل ما نيست بر اموري قرار دهيم كه در كنترل ما است. شرايطي بيروني مانند وضعيت اجتماعي، سياسي، اقتصادي؛ رفتار ديگران؛ شرايط آب و هوايي؛ اتفاقات محيطي و خلاصه هر چيزي در دنياي بيرون که در كنترل ما نيست و فقط ميتوانيم نگران آن باشيم. به همين دليل به آن دايره نگراني گفته ميشود.
در مقابل اعمال، رفتار، كارها، تصميمات و انتخابهاي ما، نحوه واكنش ما به رخدادهاي بيرون، نحوه مديريت وقتمان، طرز فكر و باورهايمان مواردي است كه در كنترل ما قرار دارد. به اينها دايره كنترل گفته ميشود.
به نظر شما مرتب در مورد مشكلات گلايه كنيم حل ميشوند يا قدمي در راه آنها بر داريم؟
ما به تنهايي نميتوانيم دنياي بيرون را تغيير دهيم ولي ميتوانيم روش برخوردمان با دنياي بيرون را تغيير دهيم. ميتوانيم كار ديگري انجام دهيم، تصميم بهتري بگيريم یا رفتار متفاوتي داشته باشيم. تمركز بر اينها در كوتاه مدت حال ما را بهتر ميكند و در دراز مدت نتايج بهتري برايمان به ارمغان ميآورد.
جايگزيني اهداف با ارزشها
معمولا در بحرانها دسترسي به اهداف سخت ميشود. مثلا در ایام کرونا به یکباره كسب و كارهاي بيشماري تعطیل شد. كساني كه در كنار اهداف، ارزشهاي والايي براي خود تعيين كردهاند همواره ميتوانند ارزشهاي خود را پيگيري كنند. چون هيچكس نميتواند آنها را از او بگيرد. كسيكه ارزشش كمك به ديگران، خلاقيت، مهرباني، يادگيري يا هر ارزش ديگري باشد در هر شرايطي ميتواند آنها را پيگيري نمايد. هنرمندي كه ارزشش شاد كردن مردم باشد اگر كنسرتش هم تعطيل شود هزار راه ديگر براي شاد كردن مردم دارد. جالب اين است كه پيگيري ارزشها در نهايت منجر به رسيدن به اهداف هم ميشود.
تاب آوری بیشتر با تغيير سوال
معمولا ما در شرايط بحراني، چه بحران شخصي و چه بحران اجتماعي اولين پرسشي كه مي كنيم اين است: چرا اينطور شد؟ پاسخ مغز ما به اين سوال متاسفانه كمككننده نيست. چون ميگردد و دلايل آن را پيدا ميكند. مثلا دلايل تورم، گراني، تصادف، ورشكستگي و غيره. پيدا كردن دلايل تقريبا هيچ كمكي به ما نميكند. مخصوصا اگر ما خود مقصر آن رخداد نباشيم. حال اين سوال را با سوالي مانند اين عوض كنيد: در اين شرايط چه كاري ميتوانم انجام دهم؟ حالا مغز شما به دنبال پيدا كردن راه حل براي آن شرايط ميگردد.
مراقبت از سلامتی ذهن و بدن
در شرايط بحراني و سخت معمولا سلامتي ما به خطر میافتد كه باعث ميشود شرايط براي ما سختتر شود. ورزش، مراقبه و تمرينهاي ذهن آگاهي، استراحت و خواب كافي و تفريحات كوچك و كم هزينه سلامتي ذهن و جسم ما را افزايش ميدهد.
نكته آخر اينكه همه اين تكنيكها علاوه بر بالا بردن عملکرد ما، حالمان را هم بهتر میکند. چيزي كه در شرايط بحران به آن نياز مبرم داريم.
برای افزایش تاب آوری در شرایط بحرانی این آموزش رایگان بهبود من را از دست ندهید:
آموزش تاب آوری در بحران
دیدگاهتان را بنویسید