مقایسه: بلای رشد و پیشرفت
مقایسه کردن خود با دیگران یعنی ندیدن خود و داشته های خود و توجه به دیگران. شاید این چند بیت از حضرت حافظ مصداق خوبی از مقایسه باشد:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد / آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است / طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود / او نمی دیدش از دور خدایا می کرد
اگر بپذیریم هر کدام از ما انسانها وجودی یکتا هستیم و شبیه به هیچکس نیستیم و خداوند همیشه در ما جاری است دیگر خیلی بعید است که خود را با دیگری مقایسه کنیم، بخواهیم شبیه دیگری شویم یا حسرت بخوریم که چرا از دیگری عقب هستیم.
چرا مقایسه می کنیم؟
دلیل اینکه ما همواره در حال مقایسه خود با دیگران هستیم بر می گردد به ساز و کار مغزمان. تقریبا می توان گفت مقایسه تنها شیوه ای است که مغز برای تصمیم گیری می شناسد. تصمیم گیری های ما بر اساس مقایسه گزینه ها انجام می شود. این ساز و کار چهل هزار سال پیش باعث می شده فرد زنده بماند. چون بیشتر تلاش انسان در آن زمان معطوف به بقا بوده است. اگر فرد شباهتی به دیگر افراد قبیله نداشت احتمال زنده ماندن او کم بود.
ولی امروزه تفاوت با بقیه منجر به حذف یا نابودی فرد نمی شود. ضمن اینکه تلاشهای انسان از بقا فراتر رفته و بیشتر معطوف به سطوح بالاتر نیازها است. بنابراین ما نیازی نداریم برای سنجش سطح پیشرفت و عملکرد مان خود را با دیگران مقایسه کنیم. همینکه نسبت به قبل خود بهتر شده باشیم بهترین نشانه رشد ما است. از طرف دیگر مقایسه آسیبهایی به ما می زند که جلو این رشد و پیشرفت را می گیرد.
چرا مقایسه امری اشتباه است؟
وقتی ما در هر زمینه ای خود را با دیگران مقایسه می کنیم در واقع داریم دو چیزی را با هم مقایسه می کنیم که شباهتی به هم ندارند. هر انسانی کاملا یکتا است و با دیگر انسانها متفاوت است. از وراثت و ژن گرفته تا محیطی که در آن بزرگ شده است و نوع تربیت و آموزشی که دریافت کرده و امکاناتی که در اختیار داشته و الان در اختیار دارد. آنچه یک فرد بعنوان دانش و تجربه در اختیار دارد صرفا مختص خود او است و به هیچ کس دیگری یکسان نیست. هر کس در زندگی درد و رنج و سختی های خاص خود را کشیده است. درسهای خود را آموخته است و نگرش و جهان بینی خاص خود را دارد. نظام باورهایش بر اساس داده هایی که به مغزش رسیده شکل گرفته است.
مقایسه باطن خود با ظاهر دیگران
بنابراین وقتی ما خود را با دیگری مقایسه می کنیم در واقع داریم باطن خود را با ظاهر او مقایسه می کنیم. ما از باطن خود خبر داریم ولی از فرد مقایسه شده فقط ظاهرش را می بینیم. از اینکه پشت این ظاهر چه تاریخچه و درونیاتی وجود دارد خبر نداریم. اینکه این ظاهر چقدر به باطن اش شبیه باشد را هیچکس نمی داند. شاید حتی خودش هم جنبه هایی از آن را خبر نداشته باشد.
دیگران به راحتی تظاهر می کنند
انسان تمایل ندارد نقاط ضعف و تاریک زندگی اش را به نمایش بگذارد. معمولا همیشه آن قسمت جذاب و شیک زندگی را در معرض دید عموم قرار می دهد. رفتار انسان در خانه و بیرون زمین تا آسمان تفاوت می کند. در خانه بیشتر خود واقعی او است ولی در خیابان آنچه نرم جامعه است را نشان می دهد. از نحوه لباس پوشیدن تا اخلاق و رفتار و نوع برخوردها تفاوت می کند. نوع موقعیت تعیین می کند فرد چطور خود را نشان دهد. پسری که به خواستگاری می رود تمام تلاشش این است که نشان دهد موفق ترین فرد است ولی همان پسر اگر بخواهد معافیت سربازی بگیرد خود را چلاق، کند ذهن و زیر پوشش کمیته امداد معرفی می کند. خلاصه اینکه هیچ کس دوست ندارد بقیه فکر کنند انسانی بدبخت، بداخلاق، گرسنه، بی کس و تنها است مگر اینکه سودی برایش داشته باشد.
آسیبهای مقایسه
ناامیدی و سرخوردگی: به دلایلی که در بالا گفتیم وقتی خود را با دیگران مقایسه می کنیم از اینکه دیگران چقدر موفق، جذاب و دوست داشتنی هستند و برعکس خودمان در آن سطح نیستیم احساس سرخوردگی می کنیم. آمیگدال مغز ما همیشه دنبال پیدا کردن منفی ها است و چون از زندگی خودمان اطلاع بیشتری دارد منفی های بیشتری پیدا می کند. پس به محض شنیدن خبر موفقیت دیگران در هر زمینه ای آن را به عملکرد خودمان مقایسه می کند. نتیجه مقایسه هم نا امیدی و سرخوردگی است.
تلاش کم و حتی رها کردن: نا امیدی منتج از مقایسه باعث می شود دست از تلاش برداریم و کاری که شروع کرده ایم را رها کنیم. وقتی می بینیم دیگران چطور با سرعت برق و باد دارند حرکت می کنند، فایده ای در حرکت لاکپشتی خود نمی بینیم.
ناراحتی و غم: نهایتا چرخه مقایسه، نا امیدی و تلاش کم ما را به سمت یک زندگی غمگین سوق می دهد. از اینکه خاصیتی نداریم و نمی توانیم مثل بقیه نتیجه بگیریم غصه دار می شویم
مسیر دیگران را رفتن: مقایسه باعث می شود از مسیر خود خارج شویم و راه دیگران را برویم. به دلایلی که در بالا در مورد تفاوت انسانها ذکر کردیم هیچ دو انسانی نمی توانند مسیر یکسانی را در زندگی بپیمایند. هر کس باید مسیر خود را پیدا کند و در آن گام بردارد. ولی مقایسه باعث می شود مدام چشم فرد به کارهای دیگران باشد و هر کاری آنها کردند را بکند. نهایتا مصداق زاغی شود که راه رفتن کبک را می خوست یاد بگیرد یا شعر: ترسمت به کعبه نرسی ای اعرابی / این ره که تو می روی به ترکستان است بشود.
ندیدن داشته های خود: کسی که در ورطه مقایسه می افتد دیگر داشته های خودش به چشمش نمی آید. چون همیشه در هر زمینه کسی وجود دارد که از او بهتر باشد. حتی نوابغ هم فقط در یک زمینه نابغه هستند. بنابراین فرد استعداد، توامندی، تجارب، هوش و نقاط قوت خودش را نمی بیند و از آنها استفاده ای نمی کند.
عدم تمرکز بر کار و زندگی خود: وقتی دائم در حال مقایسه خود با دیگران هستیم، تمرکز بر کار و فعالیت خود را از دست می دهیم. بخش عمده ای از وقت و انرژی ما صرف این می شود که دیگران چه می کنند.
منابع تشدید کننده مقایسه کردن
رسانه ها بزرگترین منابع تشدید کننده مقایسه اند. تلویزیون با تبلیغات تجاری و فیلم ها و سریالها مرتب ما را تحریک به مقایسه می کند. بینندگان خود را با هنرپیشه ها و سبک زندگی ای که در فیلمها و سریالها نمایش داده می شود مقایسه می کنند و به بدبختی و فلاکت خود غصه می خورند که چرا شبیه آنها نیستند.
تبلیغات هم در هر رسانه مدام به شما می گوید در فلان زمینه کمبود دارید و ناقص هستید ولی با کالا یا خدمات ما کامل می شوید.
شبکه های اجتماعی هم دقیقا همین کار را می کنند. مردم در اینستاگرام خوشی ها، لذت ها و موفقیت هایشان را به شما نشان می دهند نه بدبختی و فلاکت شان را. سلبریتی ها هم مدام دارند زندگی لاکچری خود را به رخ دیگران می کشند.
بقیه رسانه های دیداری و شنیداری مانند رادیو، مجلات و روزنامه ها … هم به نسبت های کمتر مقایسه را تشدید می کنند.
چطور مقایسه نکنیم؟
برای اینکه در دام مقایسه نیافتیم چندین کار می توانیم انجام دهیم:
شکرگزاری. اول اینکه بصورت مرتب شکرگزار داشته هایمان باشیم. فهرستی از مواهبی که در اختیار داریم تهیه کنیم و هر روز موارد جدیدی به آن بیافزاییم.
تلاش بجای نتیجه. بجای دستاوردها به تلاشمان نمره دهیم. دستاورد همیشه به اندازه تلاش بدست نمی آید. معمولا در شروع هر کاری تلاش زیاد و دستاورد کم داریم. یا نتایجی بدست آورده ایم ولی ما آن را نمی بینیم. پس بجای اینکه مرتب رصد کنیم چقدر پیشرفت کرده ایم، کار و تلاش انجام داده مان را یادداشت کنیم.
پاداش به خود. موفقیتهای کوچک مان را جشن بگیریم. از اینکه یک کار کوچک را یاد گرفته ایم یا منفعتی کوچک بدست آورده ایم خوشحال باشیم.
یادداشت کارها. پیشرفتهای روزانه مان را یادداشت کنیم و تیک بزنیم. امروز چه تغییر مثبتی نسبت به روز قبل داشته ام؟
غرق شدن. آنقدر سرمان را گرم کار و زندگی خود کنیم که وقتی برای سرک کشیدن به زندگی دیگران نداشته باشیم.
ارزش انسانی. خودمان را به صرف انسان بودن باارزش به حساب بیاوریم. حتی اگر هیچ دستاوردی هم نداشته باشیم باز بعنوان یک انسان ارزشمند و شایسته احترام هستیم.
کجا اجازه داریم مقایسه کنیم؟
ایده گرفتن. اگر به قصد گرفتن ایده به کار و زندگی دیگری توجه کنیم داریم مقایسه درست انجام می دهیم. خیلی چیزها ممکن است به ذهن ما نرسیده باشد ولی در کار دیگران به چشم مان بیاد.
هضم تجربه. تجربه دیگران می تواند تجربه ما باشد به شرطی که به قصد یادگیری به آنها توجه کنیم. ببینیم دیگران در حل یک مساله یا روش انجام یک کار چه کرده اند. بعد آن را برای خود بومی کنیم. فلسفه آن را بیابیم و نه تقلید صرف.
بررسی عملکرد. وقتی می خواهیم از کار خود بارخورد بگیریم باید ببینیم کارهای انجام شده در طول زمان چه نتایجی داشته اند.
خود با خود. امروز نسبت به دیروز چقدر بهبود داشته ام. در یک سال گذشته چه تغییرات مثبتی ایجاد کرده ام؟
این مقاله را هم از دست ندهید: انگیزه برای موفقیت چطور بدست می آید؟
دیدگاهتان را بنویسید