ابزارهای رشد فردی: تفکر سیستمی
تفکر سیستمی یعنی دوراندیشانه فکر کردن
در سال 1958 میلادی مائو رهبر چین سیاستهای اصلاحطلبانه جدید چین به نام یك گام به جلو را اعلام كرد. این برنامه دو بخش صنعتی و كشاورزی داشت. در بخش صنعتی تولید فولاد و در بخش كشاورزی نابودی گنجشكها اعلام شد. چرا؟ چون گنجشكها بخش زیادی از محصولات كشاورزان زحمتكش را نابود میكردند. به زودی جنگی تمام عیار در چین بر علیه گنجشكها شروع شد و در عرض یك سال جمعیت گنجشكها در سراسر چین رو به انقراض گذاشت. ولی ناگهان جمعیت حشرات رو به فزونی گذاشت. هجوم ملخ به مزارع چنان زیاد شد كه چین در مقابل آنها كاملا بیدفاع شده بود. در سالهای بعد چهل و سه میلیون چینی از گرسنگی مرد تا اینكه دولت مجبور شد از اتحاد جماهیر شوروی گنجشك وارد كند. بزرگترین واردات گنجشك در تاریخ.
تفکر سیستمی بخشی از تفكر نقاد است!
این مثالی مشهور از نبود تفکر سیستمی است. بصورت خلاصه تفکر سیستمی یعنی بلندمدت فكر كردن. یعنی به انتهای تصمیم خود فكر كنیم و ببنیم در درازمدت چه عواقب یا نتایجی برای ما دارد. سیستمی فكر نكردن فقط برای تصمیمات جمعی نیست، خیلی از تصمیمات شخصی ما هم سیستمی نیست. تقریبا هر زمان كه هدف ما صرفا
خلاص شدن آنی از یك مشكل، یا نتیجه گرفتن در كوتاه مدت
باشد سیستمی فكر نكردهایم. وقتی:
در یك خیابان عبور ممنوع رانندگی میكنیم كه زودتر به مقصد برسیم.
در امتحان تقلب میكنیم تا نمره بالاتری بگیریم.
سر مشتری خود كلاه میگذاریم تا سود بیشتری ببریم.
در شغل كارمندی خود كارها را سمبل میكنیم.
به جای وقتگذاشتن با بچه خود او را با تلویزیون و گوشی موبایل سرگرم میكنیم.
مدرك دانشگاهی تقلبی یا پایاننامه دیگران را كپی میكنیم.
و هزاران مثال دیگر دقیقا جاهایی است كه سیستمی فكر نمیكنیم.
چرا داشتن تفکر سیستمی اینقدر مهم است؟
چون جایی که در آن زندگی میكنیم یعنی دنیا یك سیستم بسته است. اثر کارهای ما در دنیا به راحتی از بین نمی رود و ممکن است روزی گریبانگیر خود ما یاد دیگران شود. فقط مساله زمان در میان است. بسته به بزرگی آن كار یا تصمیم حتی تا سالها بعد از مرگ و گاهی هم تا صدها سال بعد آثار یك تصمیم در دنیا ممکن است بماند:
گذر از عبور ممنوع ممکن است همان لحظه با جریمه پلیس مواجه شود
در مثال كارمند و فروشنده حداکثر یك تا چند سال عواقب کارها گریبانگیر او خواهد شد
برای والدین اثر کارشان تا پایان عمر با آن بچه خواهد بود
كار یك سیاستمدار یا هنرمند حتی قرنها اثرگذار باقی می ماند
چرا ما سیستمی فكر نمیكنیم؟
چون مغز ما مسائل را خطی میبیند نه سیستمی. وقتی در شرایطی خاص یا در مشكلی قرار داریم مغز ما فقط میخواهد ما را از آن مشكل بیرون بیاورد. حداقل مغز قدیم ما كه شامل مغز خزنده و پستاندار است توانایی سفر به آینده را ندارد. بنابراین با خود میگوییم حالا از این مشكل خلاص شوم آینده هم خدا كریم است. غافل از اینكه اثر آن تصمیم از بین نمیرود و بقول معروف از هر دست كه بدهی از همان دست پس میگیری.
ما ممكن است با یك تصمیم از مشكلی خلاص شویم ولی آن راه حل فوری ممكن است ما را با مشكل دیگری مواجه كند. تفکر سیستمی به ما كمك میكند به این فكر كنیم كه در درازمدت میخواهیم چه نتایجی بگیریم، چگونه انسانی باشیم، چه تاثیری بر دنیا بگذاریم و در دنیا چگونه شناخته شویم.
دیدگاهتان را بنویسید