موانع دروني موفقيت
سالها پیش در کتابی خواندم موانع موفقيت و پیشرفت انسان در درون خود او است نه در دنیای بیرون. شبیه این جمله را در جاهای دیگر هم برخورد میکردم ولی دقیقا متوجه نمیشدم آن نیرو یا نیروهای درونی که جلو پیشرفت و موفقیت ما را میگیرد چیست. حداکثر چیزی که گفته میشد این بود که شما باور به موفقیت خود ندارید و اگر این باور را اصلاح کنید مشکل هم حل میشود.
ولی در مطالعات بیشتری که در زمینه رشد فردی داشتم پی بردم طرز فکر، باور و مدل ذهنی بخش تئوری موانع موفقیت را شامل میشود. ولی نیروهایی وجود دارد که بطور عملی سد راه حرکت ما است و یا حداقل آن را کند میکند. این نیروها شامل ترس، تنبلی، عجله و ناامیدی است. آنچه ما به نام انگیزه، اراده، اعتماد به نفس و عادتهای مفید میشناسیم در واقع زمانی است که مقداری بر آن نیروها غلبه کردهایم.
موانع دروني موفقيت همگاني است
مساله دیگر این است که ما فکر میکنیم این مشکلات مختص خود ما است. بصورت گزینشی به آدمهای دور و برمان توجه میکنیم و فکر میکنیم آنها این مشکلات را ندارند. مثلا کسی که تنبلی کمتری دارد را دیگر توجه نمیکنیم که ممکن است در موارد دیگر مشکل داشته باشد. ولی آنچه تا کنون مشخص شده این است که این چهار مانع مختص کل بشر است و همه به نوعی به آن مبتلا هستند.
تنبلی یا اهمالکاری
میل ما به عقب انداختن کارها اهمالکاری گفته میشود. ما دوست داریم تا جای ممکن کارها را عقب بیاندازیم. هر کاری که نیازمند صرف انرژی در مغز یا ماهیچه باشد شامل اهمالکاری میشود. چون مغز قديم ما كه وظيفه اي اصلي آن حفظ جان ما است همواره تلاش مي كند ما انرژي كمتري مصرف كنيم.
ترس، مانع مهم موفقيت
ترس یکی از هشت احساس پایهای پستانداران است. زمانی که انسان موجود ضعیفی در دل طبیعت بوده ترس حافظ جان او بوده است. اكنون هم ترس حافظ جان ما است ولی در محیط نسبتا امن دنیای متمدن ترس باعث میشود ما دست به عمل نزنیم. حتی جاییکه هیچ خطر جانی برای ما وجود ندارد.
عجله يا نداشتن صبر
از قديم گفته اند گر صبر كني ز غوره حلوا سازي. عجله در درازمدت يكي از موانع مهم موفقيت ما است. اينكه چرا ما نمي توانيم براي موفقيت صبر كنيم هم بر مي گردد به زندگي نياكان اوليه ما. نوع زندگی نیاکان اولیه ما طوری بوده است که چیزی به نام آینده وجود نداشته است. هرچه بوده در همان روز اتفاق می افتاده است. لذت گوشت شکار برای همان روز بوده، خطر حمله شیر هم برای همان روز بوده است. بنابراین اجداد ما چیزی به نام آینده دور یا حتی نزدیک هم نداشتهاند.
با شروع کشاورزی و یکجا نشینی سیستم الان کار کن و بعدا نتیجه بگیر بوجود آمد. ولی مغز ما که در چهل هزار سال گذشته تغییر چندانی نداشته حداقل تا زمانی که آموزش نبیند این موضوع برایش قابل قبول نیست. شما هیچوقت نمیتوانید یک بستنی را از بچهای بگیرید و به او بگویید گذاشتم برایت فردا بخوری. فردا از نظر او وجود ندارد. ولي امروزه اينطور نيست. تقريبا همه كارهاي ما براي كسب نتايچي در آينده دور يا نزديك است. اگر نتوانيم بر اين مانع دروني موفقيت فائق شويم موفقيتي كسب نخواهيم كرد.
ناامیدی
ریشه ناامیدی هم با عجله یکسان است. وقتی ما کار میکنیم ولی نتیجه ملموسی نمیبینیم مغزمان آنرا نشانهای از شکست میداند. دیگر به این توجه نمیکند که چقدر رشد داشته یا یاد گرفتهایم. مغز شکارچی یا شکار را بدست آورده یا از دست داده است. حالت بینابینی برایش وجود ندارد. چون فردا هم باید همانقدر دنبال شکار بدود.
در مطالب آينده هر کدام از این چهار نیرو را بصورت جداگانه بررسی خواهیم کرد.
براي مطالعه بيشتر مي توانيد مقالات زير را بخوانيد:
دیدگاهتان را بنویسید